نام کانال : دیوان حافظ

شماره صفحه / محتوا : 108
عنوان/سرصفحه : غزل 98


مشاهده : 367

غزل 98

اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح

صلاح ما همه آن است کان تو راست صلاح

 

سواد زلف سياه تو جاعل الظلمات

بياض روی چو ماه تو فالق الاصباح

 

ز چين زلف کمندت کسی نيافت خلاص

از آن کمانچه ابرو و تير چشم نجاح

 

ز ديده‌ام شده يک چشمه در کنار روان

که آشنا نکند در ميان آن ملاح

 

لب چو آب حيات تو هست قوت جان

وجود خاکی ما را از اوست ذکر رواح

 

بداد لعل لبت بوسه‌ای به صد زاری

گرفت کام دلم ز او به صد هزار الحاح

 

دعای جان تو ورد زبان مشتاقان

هميشه تا که بود متصل مسا و صباح

 

صلاح و توبه و تقوی ز ما مجو حافظ

ز رند و عاشق و مجنون کسی نيافت صلاح