نام کانال : دیوان حافظ

شماره صفحه / محتوا : 164
عنوان/سرصفحه : غزل 154


مشاهده : 361

غزل 154

راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد

شعری بخوان که با او رطل گران توان زد

 

بر آستان جانان گر سر توان نهادن

گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد

 

قد خميده ما سهلت نمايد اما

بر چشم دشمنان تير از اين کمان توان زد

 

در خانقه نگنجد اسرار عشقبازی

جام می مغانه هم با مغان توان زد

 

درويش را نباشد برگ سرای سلطان

ماييم و کهنه دلقی کتش در آن توان زد

 

اهل نظر دو عالم در يک نظر ببازند

عشق است و داو اول بر نقد جان توان زد

 

گر دولت وصالت خواهد دری گشودن

سرها بدين تخيل بر آستان توان زد

 

عشق و شباب و رندی مجموعه مراد است

چون جمع شد معانی گوی بيان توان زد

 

شد رهزن سلامت زلف تو وين عجب نيست

گر راه زن تو باشی صد کاروان توان زد

 

حافظ به حق قرآن کز شيد و زرق بازآی

باشد که گوی عيشی در اين جهان توان زد