نام کانال : دیوان حافظ

شماره صفحه / محتوا : 187
عنوان/سرصفحه : غزل 177


مشاهده : 345

غزل 177

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند

نه هر که آينه سازد سکندری داند

 

نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست

کلاه داری و آيين سروری داند

 

تو بندگی چو گدايان به شرط مزد مکن

که دوست خود روش بنده پروری داند

 

غلام همت آن رند عافيت سوزم

که در گداصفتی کيمياگری داند

 

وفا و عهد نکو باشد ار بياموزی

وگرنه هر که تو بينی ستمگری داند

 

بباختم دل ديوانه و ندانستم

که آدمی بچه‌ای شيوه پری داند

 

هزار نکته باريکتر ز مو اين جاست

نه هر که سر بتراشد قلندری داند

 

مدار نقطه بينش ز خال توست مرا

که قدر گوهر يک دانه جوهری داند

 

به قد و چهره هر آن کس که شاه خوبان شد

جهان بگيرد اگر دادگستری داند

 

ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه

که لطف طبع و سخن گفتن دری داند