نام کانال : دیوان حافظ

شماره صفحه / محتوا : 188
عنوان/سرصفحه : غزل 178


مشاهده : 385

غزل 178

هر که شد محرم دل در حرم يار بماند

وان که اين کار ندانست در انکار بماند

 

اگر از پرده برون شد دل من عيب مکن

شکر ايزد که نه در پرده پندار بماند

 

صوفيان واستدند از گرو می همه رخت

دلق ما بود که در خانه خمار بماند

 

محتسب شيخ شد و فسق خود از ياد ببرد

قصه ماست که در هر سر بازار بماند

 

هر می لعل کز آن دست بلورين ستديم

آب حسرت شد و در چشم گهربار بماند

 

جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت

جاودان کس نشنيديم که در کار بماند

 

گشت بيمار که چون چشم تو گردد نرگس

شيوه تو نشدش حاصل و بيمار بماند

 

از صدای سخن عشق نديدم خوشتر

يادگاری که در اين گنبد دوار بماند

 

داشتم دلقی و صد عيب مرا می‌پوشيد

خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماند

 

بر جمال تو چنان صورت چين حيران شد

که حديثش همه جا در در و ديوار بماند

 

به تماشاگه زلفش دل حافظ روزی

شد که بازآيد و جاويد گرفتار بماند