نام کانال : دیوان حافظ

شماره صفحه / محتوا : 194
عنوان/سرصفحه : غزل 184


مشاهده : 437

غزل 184

دوش ديدم که ملايک در ميخانه زدند

گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند

 

ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت

با من راه نشين باده مستانه زدند

 

آسمان بار امانت نتوانست کشيد

قرعه کار به نام من ديوانه زدند

 

جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه

چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند

 

شکر ايزد که ميان من و او صلح افتاد

صوفيان رقص کنان ساغر شکرانه زدند

 

آتش آن نيست که از شعله او خندد شمع

آتش آن است که در خرمن پروانه زدند

 

کس چو حافظ نگشاد از رخ انديشه نقاب

تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند