نام کانال : دیوان حافظ

شماره صفحه / محتوا : 22
عنوان/سرصفحه : غزل 12


مشاهده : 409

غزل 12

ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما

آب روی خوبی از چاه زنخدان شما

 

عزم ديدار تو دارد جان بر لب آمده

بازگردد يا برآيد چيست فرمان شما

 

کس به دور نرگست طرفی نبست از عافيت

به که نفروشند مستوری به مستان شما

 

بخت خواب آلود ما بيدار خواهد شد مگر

زان که زد بر ديده آبی روی رخشان شما

 

با صبا همراه بفرست از رخت گلدسته‌ای

بو که بويی بشنويم از خاک بستان شما

 

عمرتان باد و مراد ای ساقيان بزم جم

گر چه جام ما نشد پرمی به دوران شما

 

دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنيد

زينهار ای دوستان جان من و جان شما

 

کی دهد دست اين غرض يا رب که همدستان شوند

خاطر مجموع ما زلف پريشان شما

 

دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذری

کاندر اين ره کشته بسيارند قربان شما

 

ای صبا با ساکنان شهر يزد از ما بگو

کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما

 

گر چه دوريم از بساط قرب همت دور نيست

بنده شاه شماييم و ثناخوان شما

 

ای شهنشاه بلنداختر خدا را همتی

تا ببوسم همچو اختر خاک ايوان شما

 

می‌کند حافظ دعايی بشنو آمينی بگو

روزی ما باد لعل شکرافشان شما

 

ای صبا با ساکنان شهر یزد از ما بگو

کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما

 

گر چه دوریم از بساط قرب همت دور نیست

بنده شاه شماییم و ثناخوان شما

 

ای شهنشاه بلنداختر خدا را همتی

تا ببوسم همچو اختر خاک ایوان شما