نام کانال : دیوان حافظ

شماره صفحه / محتوا : 224
عنوان/سرصفحه : غزل 214


مشاهده : 410

غزل 214

ديدم به خواب خوش که به دستم پياله بود

تعبير رفت و کار به دولت حواله بود

 

چهل سال رنج و غصه کشيديم و عاقبت

تدبير ما به دست شراب دوساله بود

 

آن نافه مراد که می‌خواستم ز بخت

در چين زلف آن بت مشکين کلاله بود

 

از دست برده بود خمار غمم سحر

دولت مساعد آمد و می در پياله بود

 

بر آستان ميکده خون می‌خورم مدام

روزی ما ز خوان قدر اين نواله بود

 

هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچيد

در رهگذار باد نگهبان لاله بود

 

بر طرف گلشنم گذر افتاد وقت صبح

آن دم که کار مرغ سحر آه و ناله بود

 

ديديم شعر دلکش حافظ به مدح شاه

يک بيت از اين قصيده به از صد رساله بود

 

آن شاه تندحمله که خورشيد شيرگير

پيشش به روز معرکه کمتر غزاله بود