نام کانال : دیوان حافظ

شماره صفحه / محتوا : 24
عنوان/سرصفحه : غزل 14


مشاهده : 402

غزل 14

گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر اين غريب

گفت در دنبال دل ره گم کند مسکين غريب

 

گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار

خانه پروردی چه تاب آرد غم چندين غريب

 

خفته بر سنجاب شاهی نازنينی را چه غم

گر ز خار و خاره سازد بستر و بالين غريب

 

ای که در زنجير زلفت جای چندين آشناست

خوش فتاد آن خال مشکين بر رخ رنگين غريب

 

می‌نمايد عکس می در رنگ روی مه وشت

همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرين غريب

 

بس غريب افتاده است آن مور خط گرد رخت

گر چه نبود در نگارستان خط مشکين غريب

 

گفتم ای شام غريبان طره شبرنگ تو

در سحرگاهان حذر کن چون بنالد اين غريب

 

گفت حافظ آشنايان در مقام حيرتند

دور نبود گر نشيند خسته و مسکين غريب