نام کانال : دیوان حافظ

شماره صفحه / محتوا : 267
عنوان/سرصفحه : غزل 257


مشاهده : 275

غزل 257

روی بنما و مرا گو که ز جان دل برگير

پيش شمع آتش پروا نه به جان گو درگير

 

در لب تشنه ما بين و مدار آب دريغ

بر سر کشته خويش آی و ز خاکش برگير

 

ترک درويش مگير ار نبود سيم و زرش

در غمت سيم شمار اشک و رخش را زر گير

 

چنگ بنواز و بساز ار نبود عود چه باک

آتشم عشق و دلم عود و تنم مجمر گير

 

در سماع آی و ز سر خرقه برانداز و برقص

ور نه با گوشه رو و خرقه ما در سر گير

 

صوف برکش ز سر و باده صافی درکش

سيم درباز و به زر سيمبری در بر گير

 

دوست گو يار شو و هر دو جهان دشمن باش

بخت گو پشت مکن روی زمين لشکر گير

 

ميل رفتن مکن ای دوست دمی با ما باش

بر لب جوی طرب جوی و به کف ساغر گير

 

رفته گير از برم وز آتش و آب دل و چشم

گونه‌ام زرد و لبم خشک و کنارم تر گير

 

حافظ آراسته کن بزم و بگو واعظ را

که ببين مجلسم و ترک سر منبر گير