نام کانال : دیوان حافظ

شماره صفحه / محتوا : 295
عنوان/سرصفحه : غزل 285


مشاهده : 309

غزل 285

در عهد پادشاه خطابخش جرم پوش

حافظ قرابه کش شد و مفتی پياله نوش

 

صوفی ز کنج صومعه با پای خم نشست

تا ديد محتسب که سبو می‌کشد به دوش

 

احوال شيخ و قاضی و شرب اليهودشان

کردم سال صبحدم از پير می فروش

 

گفتا نه گفتنيست سخن گر چه محرمی

درکش زبان و پرده نگه دار و می بنوش

 

ساقی بهار می‌رسد و وجه می‌نماند

فکری بکن که خون دل آمد ز غم به جوش

 

عشق است و مفلسی و جوانی و نوبهار

عذرم پذير و جرم به ذيل کرم بپوش

 

تا چند همچو شمع زبان آوری کنی

پروانه مراد رسيد ای محب خموش

 

ای پادشاه صورت و معنی که مثل تو

ناديده هيچ ديده و نشنيده هيچ گوش

 

چندان بمان که خرقه ازرق کند قبول

بخت جوانت از فلک پير ژنده پوش