نام کانال : دیوان حافظ

شماره صفحه / محتوا : 313
عنوان/سرصفحه : غزل 303


مشاهده : 304

غزل 303

شممت روح وداد و شمت برق وصال

بيا که بوی تو را ميرم ای نسيم شمال

 

احاديا بجمال الحبيب قف و انزل

که نيست صبر جميلم ز اشتياق جمال

 

حکايت شب هجران فروگذاشته به

به شکر آن که برافکند پرده روز وصال

 

بيا که پرده گلريز هفت خانه چشم

کشيده‌ايم به تحرير کارگاه خيال

 

چو يار بر سر صلح است و عذر می‌طلبد

توان گذشت ز جور رقيب در همه حال

 

بجز خيال دهان تو نيست در دل تنگ

که کس مباد چو من در پی خيال محال

 

قتيل عشق تو شد حافظ غريب ولی

به خاک ما گذری کن که خون مات حلال