نام کانال : دیوان حافظ

شماره صفحه / محتوا : 339
عنوان/سرصفحه : غزل 329


مشاهده : 347

غزل 329

جوزا سحر نهاد حمايل برابرم

يعنی غلام شاهم و سوگند می‌خورم

 

ساقی بيا که از مدد بخت کارساز

کامی که خواستم ز خدا شد ميسرم

 

جامی بده که باز به شادی روی شاه

پيرانه سر هوای جوانيست در سرم

 

راهم مزن به وصف زلال خضر که من

از جام شاه جرعه کش حوض کوثرم

 

شاها اگر به عرش رسانم سرير فضل

مملوک اين جنابم و مسکين اين درم

 

من جرعه نوش بزم تو بودم هزار سال

کی ترک آبخورد کند طبع خوگرم

 

ور باورت نمی‌کند از بنده اين حديث

از گفته کمال دليلی بياورم

 

گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر

آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم

 

منصور بن مظفر غازيست حرز من

و از اين خجسته نام بر اعدا مظفرم

 

عهد الست من همه با عشق شاه بود

و از شاهراه عمر بدين عهد بگذرم

 

گردون چو کرد نظم ثريا به نام شاه

من نظم در چرا نکنم از که کمترم

 

شاهين صفت چو طعمه چشيدم ز دست شاه

کی باشد التفات به صيد کبوترم

 

ای شاه شيرگير چه کم گردد ار شود

در سايه تو ملک فراغت ميسرم

 

ادامه صفحه بعد