نام کانال : دیوان حافظ

شماره صفحه / محتوا : 345
عنوان/سرصفحه : غزل 334


مشاهده : 351

غزل 334

گر دست رسد در سر زلفين تو بازم

چون گوی چه سرها که به چوگان تو بازم

 

زلف تو مرا عمر دراز است ولی نيست

در دست سر مويی از آن عمر درازم

 

پروانه راحت بده ای شمع که امشب

از آتش دل پيش تو چون شمع گدازم

 

آن دم که به يک خنده دهم جان چو صراحی

مستان تو خواهم که گزارند نمازم

 

چون نيست نماز من آلوده نمازی

در ميکده زان کم نشود سوز و گدازم

 

در مسجد و ميخانه خيالت اگر آيد

محراب و کمانچه ز دو ابروی تو سازم

 

گر خلوت ما را شبی از رخ بفروزی

چون صبح بر آفاق جهان سر بفرازم

 

محمود بود عاقبت کار در اين راه

گر سر برود در سر سودای ايازم

 

حافظ غم دل با که بگويم که در اين دور

جز جام نشايد که بود محرم رازم