نام کانال : دیوان حافظ

شماره صفحه / محتوا : 399
عنوان/سرصفحه : غزل 387


مشاهده : 293

غزل 387

شاه شمشادقدان خسرو شيرين دهنان

که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان

 

مست بگذشت و نظر بر من درويش انداخت

گفت ای چشم و چراغ همه شيرين سخنان

 

تا کی از سيم و زرت کيسه تهی خواهد بود

بنده من شو و برخور ز همه سيمتنان

 

کمتر از ذره نه‌ای پست مشو مهر بورز

تا به خلوتگه خورشيد رسی چرخ زنان

 

بر جهان تکيه مکن ور قدحی می داری

شادی زهره جبينان خور و نازک بدنان

 

پير پيمانه کش من که روانش خوش باد

گفت پرهيز کن از صحبت پيمان شکنان

 

دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل

مرد يزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان

 

با صبا در چمن لاله سحر می‌گفتم

که شهيدان که‌اند اين همه خونين کفنان

 

گفت حافظ من و تو محرم اين راز نه‌ايم

از می لعل حکايت کن و شيرين دهنان