نام کانال : دیوان حافظ

شماره صفحه / محتوا : 43
عنوان/سرصفحه : غزل 33


مشاهده : 457

غزل 33

خلوت گزيده را به تماشا چه حاجت است

چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است

 

جانا به حاجتی که تو را هست با خدا

کخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است

 

ای پادشاه حسن خدا را بسوختيم

آخر سال کن که گدا را چه حاجت است

 

ارباب حاجتيم و زبان سال نيست

در حضرت کريم تمنا چه حاجت است

 

محتاج قصه نيست گرت قصد خون ماست

چون رخت از آن توست به يغما چه حاجت است

 

جام جهان نماست ضمير منير دوست

اظهار احتياج خود آن جا چه حاجت است

 

آن شد که بار منت ملاح بردمی

گوهر چو دست داد به دريا چه حاجت است

 

ای مدعی برو که مرا با تو کار نيست

احباب حاضرند به اعدا چه حاجت است

 

ای عاشق گدا چو لب روح بخش يار

می‌داندت وظيفه تقاضا چه حاجت است

 

حافظ تو ختم کن که هنر خود عيان شود

با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است