نام کانال : دیوان حافظ

شماره صفحه / محتوا : 480
عنوان/سرصفحه : غزل 468


مشاهده : 333

غزل 468

که برد به نزد شاهان ز من گدا پيامی

که به کوی می فروشان دو هزار جم به جامی

 

شده‌ام خراب و بدنام و هنوز اميدوارم

که به همت عزيزان برسم به نيک نامی

 

تو که کيميافروشی نظری به قلب ما کن

که بضاعتی نداريم و فکنده‌ايم دامی

 

عجب از وفای جانان که عنايتی نفرمود

نه به نامه پيامی نه به خامه سلامی

 

اگر اين شراب خام است اگر آن حريف پخته

به هزار بار بهتر ز هزار پخته خامی

 

ز رهم ميفکن ای شيخ به دانه‌های تسبيح

که چو مرغ زيرک افتد نفتد به هيچ دامی

 

سر خدمت تو دارم بخرم به لطف و مفروش

که چو بنده کمتر افتد به مبارکی غلامی

 

به کجا برم شکايت به که گويم اين حکايت

که لبت حيات ما بود و نداشتی دوامی

 

بگشای تير مژگان و بريز خون حافظ

که چنان کشنده‌ای را نکند کس انتقامی