نام کانال : دیوان حافظ

شماره صفحه / محتوا : 488
عنوان/سرصفحه : غزل 476


مشاهده : 352

غزل 476

نسيم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی

گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی

 

تو پيک خلوت رازی و ديده بر سر راهت

به مردمی نه به فرمان چنان بران که تو دانی

 

بگو که جان عزيزم ز دست رفت خدا را

ز لعل روح فزايش ببخش آن که تو دانی

 

من اين حروف نوشتم چنان که غير ندانست

تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی

 

خيال تيغ تو با ما حديث تشنه و آب است

اسير خويش گرفتی بکش چنان که تو دانی

 

اميد در کمر زرکشت چگونه ببندم

دقيقه‌ايست نگارا در آن ميان که تو دانی

 

يکيست ترکی و تازی در اين معامله حافظ

حديث عشق بيان کن بدان زبان که تو دانی