نام کانال : دیوان حافظ

شماره صفحه / محتوا : 496
عنوان/سرصفحه : غزل 484


مشاهده : 315

غزل 484

تو مگر بر لب آبی به هوس بنشينی

ور نه هر فتنه که بينی همه از خود بينی

 

به خدايی که تويی بنده بگزيده او

که بر اين چاکر ديرينه کسی نگزينی

 

گر امانت به سلامت ببرم باکی نيست

بی دلی سهل بود گر نبود بی‌دينی

 

ادب و شرم تو را خسرو مه رويان کرد

آفرين بر تو که شايسته صد چندينی

 

عجب از لطف تو ای گل که نشستی با خار

ظاهرا مصلحت وقت در آن می‌بينی

 

صبر بر جور رقيبت چه کنم گر نکنم

عاشقان را نبود چاره بجز مسکينی

 

باد صبحی به هوايت ز گلستان برخاست

که تو خوشتر ز گل و تازه‌تر از نسرينی

 

شيشه بازی سرشکم نگری از چپ و راست

گر بر اين منظر بينش نفسی بنشينی

 

سخنی بی‌غرض از بنده مخلص بشنو

ای که منظور بزرگان حقيقت بينی

 

نازنينی چو تو پاکيزه دل و پاک نهاد

بهتر آن است که با مردم بد ننشينی

 

سيل اين اشک روان صبر و دل حافظ برد

بلغ الطاقه يا مقله عينی بينی

 

تو بدين نازکی و سرکشی ای شمع چگل

لايق بندگی خواجه جلال الدينی