نام کانال : دیوان حافظ

شماره صفحه / محتوا : 50
عنوان/سرصفحه : غزل 40


مشاهده : 504

غزل 40

المنه لله که در ميکده باز است

زان رو که مرا بر در او روی نياز است

 

خم‌ها همه در جوش و خروشند ز مستی

وان می که در آن جاست حقيقت نه مجاز است

 

از وی همه مستی و غرور است و تکبر

وز ما همه بيچارگی و عجز و نياز است

 

رازی که بر غير نگفتيم و نگوييم

با دوست بگوييم که او محرم راز است

 

شرح شکن زلف خم اندر خم جانان

کوته نتوان کرد که اين قصه دراز است

 

بار دل مجنون و خم طره ليلی

رخساره محمود و کف پای اياز است

 

بردوخته‌ام ديده چو باز از همه عالم

تا ديده من بر رخ زيبای تو باز است

 

در کعبه کوی تو هر آن کس که بيايد

از قبله ابروی تو در عين نماز است

 

ای مجلسيان سوز دل حافظ مسکين

از شمع بپرسيد که در سوز و گداز است