ایضاًله
روح القدس آن سروش فرخ
بر قبهٔ طارم زبرجد
میگفت سحر گهی که یا رب
در دولت و حشمت مخلد
بر مسند خسروی بماناد
منصور مظفر محمد
ایضاًله
به سمع خواجه رسان ای ندیم وقتشناس
به خلوتی که در او اجنبی صبا باشد
لطیفهای به میان آر و خوش بخندانش
به نکتهای که دلش را بدان رضا باشد
پس آنگهش ز کرم این قدر به لطف بپرس
که گر وظیفه تقاضا کنم روا باشد