ایضاًله
قسام بهشت و دوزخ آن عقده گشای
ما را نگذارد که درآییم ز پای
تا کی بود این گرگ ربایی، بنمای
سرپنجهٔ دشمن افکن ای شیر خدای
ایضاًله
ای کاش که بخت سازگاری کردی
با جور زمانه یار یاری کردی
از دست جوانیام چو بربود عنان
پیری چو رکاب پایداری کردی
ایضاًله
گر همچو من افتادهٔ این دام شوی
ای بس که خراب باده و جام شوی
ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم
با ما منشین اگر نه بدنام شوی