نام کانال : دیوان حافظ

شماره صفحه / محتوا : 71
عنوان/سرصفحه : غزل 61


مشاهده : 426

غزل 61

صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست

بيار نفحه‌ای از گيسوی معنبر دوست

 

به جان او که به شکرانه جان برافشانم

اگر به سوی من آری پيامی از بر دوست

 

و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار

برای ديده بياور غباری از در دوست

 

من گدا و تمنای وصل او هيهات

مگر به خواب ببينم خيال منظر دوست

 

دل صنوبريم همچو بيد لرزان است

ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست

 

اگر چه دوست به چيزی نمی‌خرد ما را

به عالمی نفروشيم مويی از سر دوست

 

چه باشد ار شود از بند غم دلش آزاد

چو هست حافظ مسکين غلام و چاکر دوست