نام کانال : دیوان حافظ

شماره صفحه / محتوا : 81
عنوان/سرصفحه : غزل 71


مشاهده : 396

غزل 71

زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نيست

در حق ما هر چه گويد جای هيچ اکراه نيست

 

در طريقت هر چه پيش سالک آيد خير اوست

در صراط مستقيم ای دل کسی گمراه نيست

 

تا چه بازی رخ نمايد بيدقی خواهيم راند

عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نيست

 

چيست اين سقف بلند ساده بسيارنقش

زين معما هيچ دانا در جهان آگاه نيست

 

اين چه استغناست يا رب وين چه قادر حکمت است

کاين همه زخم نهان هست و مجال آه نيست

 

صاحب ديوان ما گويی نمی‌داند حساب

کاندر اين طغرا نشان حسبه لله نيست

 

هر که خواهد گو بيا و هر چه خواهد گو بگو

کبر و ناز و حاجب و دربان بدين درگاه نيست

 

بر در ميخانه رفتن کار يک رنگان بود

خودفروشان را به کوی می فروشان راه نيست

 

هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست

ور نه تشريف تو بر بالای کس کوتاه نيست

 

بنده پير خراباتم که لطفش دايم است

ور نه لطف شيخ و زاهد گاه هست و گاه نيست

 

حافظ ار بر صدر ننشيند ز عالی مشربيست

عاشق دردی کش اندربند مال و جاه نيست