نام کانال : دیوان حافظ

شماره صفحه / محتوا : 86
عنوان/سرصفحه : غزل 76


مشاهده : 407

غزل 76

جز آستان توام در جهان پناهی نيست

سر مرا بجز اين در حواله گاهی نيست

 

عدو چو تيغ کشد من سپر بيندازم

که تيغ ما بجز از ناله‌ای و آهی نيست

 

چرا ز کوی خرابات روی برتابم

کز اين به هم به جهان هيچ رسم و راهی نيست

 

زمانه گر بزند آتشم به خرمن عمر

بگو بسوز که بر من به برگ کاهی نيست

 

غلام نرگس جماش آن سهی سروم

که از شراب غرورش به کس نگاهی نيست

 

مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن

که در شريعت ما غير از اين گناهی نيست

 

عنان کشيده رو ای پادشاه کشور حسن

که نيست بر سر راهی که دادخواهی نيست

 

چنين که از همه سو دام راه می‌بينم

به از حمايت زلفش مرا پناهی نيست

 

خزينه دل حافظ به زلف و خال مده

که کارهای چنين حد هر سياهی نيست