نام کانال : دیوان حافظ

شماره صفحه / محتوا : 91
عنوان/سرصفحه : غزل 81


مشاهده : 388

غزل 81

صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت

ناز کم کن که در اين باغ بسی چون تو شکفت

 

گل بخنديد که از راست نرنجيم ولی

هيچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت

 

گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل

ای بسا در که به نوک مژه‌ات بايد سفت

 

تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد

هر که خاک در ميخانه به رخساره نرفت

 

در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا

زلف سنبل به نسيم سحری می‌آشفت

 

گفتم ای مسند جم جام جهان بينت کو

گفت افسوس که آن دولت بيدار بخفت

 

سخن عشق نه آن است که آيد به زبان

ساقيا می ده و کوتاه کن اين گفت و شنفت

 

اشک حافظ خرد و صبر به دريا انداخت

چه کند سوز غم عشق نيارست نهفت